الآن شب از نیمه گذشته و حدودا ساعت ۳:۳۰ بامداد ۸ فروردین ماهه.
گرچه شب و تاریکه و باید سبب آرامش بشه ولی متاسفانه ات عجیب و غریب و بسیاااار بو گندویی دارن مدام دور و برمون می پلکن .
یکیش و همسری کشت بوی بسیار بدش تو فضا پخش شد. انگاری راسو بود!
من خودم بسکه خوابم خوب بود اینم قوز بالا قوز شد.
الآن خونه برادر شوهرم هستم. همین یک ساعت پیش مادر شوهرم خواست بره دستشویی تعادل نداشت افتاد و سرش خورد روی تیزی پله دستشویی.
کلا وضعش اسفناکه.
موقع راه رفتن مثل بچه های یکساله که تازه تاتی تاتی میکنن ، راه می ره و می افته.
موندیم برای این وضع چه خاکی تو سر بکنیم.
این چند روز استان ما خیلی بارون بارید و چند تا کشته داد متاسفانه .
با وجود سرسبزی اینجا دلم میخواد برگردم خونه خودمون. خسته شدم.
کلی حرف دارم که بگم ولی حوصله ام نمیکشه. فعلا بای.
درباره این سایت