این روزها خیلی ذهنم مشغوله و نمیدونم باید چیکار کنم و یا چه تصمیمی بگیرم.

زمستون 97 ، سازمانی که همسری کارمندشه برای مدیرکلی و معاونت سیستم آزمون کتبی و مصاحبه راه انداخت. همسری شرکت کرد . تو کل کشور 13 نفر قبول شدن که یکیش همسری بود.

آزمون مصاحبه رو هم بخوبی داد. رئیس سازمان حتی با همسری هماهنگی کرد و دو تا استان براش در نظر گرفت. تحقیقات و مراحل قانونی هم انجام شده بود و حکم در حال صدور و ابلاغ بود و حتی کارمندان استان مورد نظر میدونستن همسری قراره رئیسشون بشه.

همسری کت و شلوار خرید و روزهای پایانی یک هفته بود که منتظر بودیم هفته ی بعد بیاد و مراسم تودیع و معارفه صورت بگیره که یهو همه چی خراب شد!!!!!

روز پنج شنبه آخر همون هفته خیلی یهویی رئیس سازمان رو عوض کردن و محاسبات و کارها کاملا بهم خورد!

برای تودیع و معارفه دست نگهداشتن که سیستم جدید مدیریتی کارشو شروع کنه و اینها. بعدم که نوروز شد و سیل و مشکلاتش و درگیری تمامی مسئولین کشور بخاطر اون بحران این بحث رو به حاشیه برد.

حالا که بعد یکی دو ماه همسری پیگیر شد ببینه اوضاع از چه قراره بهش گفتن اون آزمون و اون حکمها تعلیق شده و سرنوشت ما بهمین راحتی کاملا عوض شد!!

الآن در بلاتکلیفی محض هستیم. نمیدونیم میخوان چه کنن؟ رئیس جدید آزمون مدیریتی رو میخواد دوباره انجام بده و جالبه که معاونان رئیس قبولی همسری و اون عده ی آزمون قبلی رو ، حساب نمیکنن !!!

میگن هر چی ما گفتیم!

رئیسهای اون اوستانهای مورد نظر رو با پارتی و معارفه خودشون انتخاب کردن و براحتی سیستم آزمونی  که تقریبا شایسته سالاری بود رو خیلی راحت کنار گذاشتن. کسی هم نمیتونه اعتراض کنه میگن مدیر ماییم و سیستم عوض شده و سیستم مدیریتی ما اینطوره!!

کشور ما چنین جاییه!

جایی که زود به زود رئیس ها رو عوض میکنن. و رئیس جدید هیچ کار قبلی رو ادامه نمیده و میخواد بگه من! هرچی من گفتم! من تشخیص میدم!

ولو به قیمت آشفتگی روحی و روانی کارمندانش. ولو به زیر پا بردن حقشون. حتی کار خوب مدیر قبلی رو ادامه نمیدن.

حالا قرارداد خونه ما تموم شده. صاحبخونه یک ماه مهلت داده بریم از اینجا.

ما نمیدونیم تکلیفمون چیه؟

اداره استانمون هم گیرهایی میدن و اذیت میکنن.

نمیدونیم دنبال خونه اجاره کردن باشیم یا نه؟

اداره همسری به حکم همسری گیر داده که باید برگردی شهرت چون عنوانت اونجاست. اگر میخوای مرکز استان باشی باید بشی یه کارمند ساده ! و حقوقمون 400- 500 هزارتومن کم بشه.

خودش چندرغازه. اینم کم بشه که هیچ!

همسری میگه بیا بریم شهر زادگاهمون. 

ولی من دوست ندارم. اونجا گرمه. من از گرما نفرت دارم. شهر بی امکاناتیه. یاسوج خودش هیچ امکاناتی نداره دیگه چه برسه به اون.

اگر خدا کمک کرد و ارشد قبول شدم اونوقت چطور میتونم برم اونجا. کی حال داره این جاده خطرناک پیچ پیچی 3 ساعته رو هی بره و بیاد.

اگر بخوام دوره های خیاطیمو کامل کنم چیکار کنم؟ اونجا که مولر نداره. من پیش استاد خودم میخوام یاد بگیرم.

من میخوام اینجا باشم. از وقتی 8 ماهه بودم ، اینجا بزرگ شدم. سختمه رفتن به شهری که فقط اسما زادگاهمه. حتی خیابوناشو بلد نیستم. تمام این 30 سال ما فقط سالی دو یا سه بار میرفتیم اونجا. بعضی وقتا که شاید فقط سالی یکبار.

بعد هم از قدیم گفتن دوری و دوستی. دوست ندارم میون کل فامیل باشم.

البته بابام اینها میخوان برگردن اونجا و اونجا زندگی کنن. حالا اگر بابا اینها برگردن باز رفتن به اونجا قابل تحمل تر میشه.

اونجا پارک نداره. مکانی برای تفریح نداره. هیچی نداره.

فقط مزیتهاش اینه چون همسری رئیس اداره اونجا میشه طبقه بالای اداره میشه خونه ما. که هم بزرگه و هم بقول همسری کولر دو تیکه (اسپلیت) دو تا داره. و حیاط اداره هم بزرگه میشه توش کلی چیز کاشت. سبزی و .

بعد ماشین اداره هم میاد زیر پاش.

همسری میگه اگر بریم اونجا میتونیم ماشین فعلیمونو بفروشیم و با پول رهن خونه یاسوج و فروختن زمینمون خونه خوب بخریم تو یاسوج.

اونجا برای وضع اقتصادی مون خوبه.

راست میگه اینو. ولی بقیه مسائل چی میشه؟!

پیشرفت؟

پست و مقام؟

ارتقا شغلی و سطح زندگی و مهارتها؟

از همه مهمتر من با کوه و دار و درخت و سرسبزی زنده ام. اینو ازم بگیرن خیلی اذیت میشم.

مشهد اگر دشت و کویر بود ولی هزاران مکان تفریحی دست ساز داشت.

کلی پارک ، کلی مکانهای جالب برای گشتن.

بعدم مطمئن بودم موقت اونجام.

ولی اگر بریم زادگاهمون خدا میدونه دیگه اصلا برمیگردیم یا نه؟!

وای دل کندن از یاسوج برام کابوسه. هرچند مردم اینجا رو ما قبول نداریم. فرهنگ شهر پایینه. امکانات کمه. ولی هوا خوبه. درخت هست. کوه هست. آسمون قشنگ و سرسبزی و خنکی. رود هست.

میتونم برم دانشگاه. میتونم برم کلاس موسیقی. میتونم برم خیاطی و خیلی کلاسهای دیگه.

اونجا چه کنم؟ بدون بچه. تنها. تو خونه بزرگ و ناآشنا.

کاش اوضاع به سامون بشه.

کاش مسیر خوبی بیاد پیش رومون. 

کاش خدا ما رو فراموش نکنه.



مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Christine همای بی قرینه Kandie Jen شهید حسین نصیری بینش Jennifer دکتر اسماعیل واهبی کارتون فن ضد صهیون Danielle