تو مطالبم رسیدم به بخش هشیاری و مغز و موادی که بر هشیاری و روان آدمی اثر میذاره.

درباره مواد مخدر و روانگردان و انواع و اقسامش خوندم.

اینکه از چی درست شدن ، چه شکلی ان چه رنگی ان. نحوه مصرف چطوره و وقتی وارد بدن میشن چه تاثیراتی روی بدن بخصوص مغز و روان آدم میگذارن.

برای من که از این چیزها سر در نمی آوردم خیلی جالب بود دونستنشون. البته سالها پیش تو یه نمایشگاهی در هفته گرامیداشت نیروی انتظامی رفته بودم و از نزدیک دیده بودمشون ولی نحوه تولید و مصرفشونو نمیدونستم.

خیلی اتفاقی و ناگهانی تو همین مدت دو تا فیلم دیدم که موضوعش اعتیاد بود.

تصادفی دیدنش و مربوط بودنش به مطالبی که خوندم هم جالب بود.

یکی فیلم متری شیش و نیم  و دیگری فیلم Ben is back.

 بعد از دیدنشون من همش برام سوال بود که چرا با معتادان با خشونت و اهانت برخورد میشه؟! چرا طرد میشن؟! چرا شخصیتشونو خرد میکنن؟!

مثلا تو فیلم متری شیش و نیم ، یه جور رعب آوری میریختن تو محله و خونه های حاشیه شهرها و عده زیادیشونو میگرفتن اعم از زن و مرد.

چقدم تو هم میلولیدن بس که زیاد بودن. بعد با تن صدای بلند و حالت تشری ازشون اعتراف میگرفتن. از زیر دستگاه ردشون میکردن تا بفهمن همراهشون هست یا نه.

مجازات این نوع جرم از حبسهای سنگین هست تا اعدام.

برام سواله چرا این مردم رو نمیذارن به حال خودشون باشن؟!

اونها خودشون چنین راهی رو انتخاب کردن. دیگه چیکارشون دارن اذیتشون میکنن.

اتفاقا از نظر من باید این مواد مثل اقلام عادی مثلا آدامس یا سیگار راحت همه جا فروخته بشه تا این سوداگریها و معاملات و پولهای کلان دیگه در کار نباشه.

اون معتادهای بدبخت جون به لب هم ساده تر و سالم تر گیرشون بیاد بلکه بهتر به درد خودشون بمیرن. مثلا سرنگ بهشون بفروشن و در اختیارشون بذارن که دیگه لااقل ایذر و بیماریهای دیگه نگیرن.

من حس میکنم اگر زور و جبر از هر موضوعی برداشته بشه جامعه باهاش کنار میاد و کمتر درگیر میشه.

اگر بجای گرفتنشون و زدنشون ، براشون محله ای جداگانه تهیه کنن حالت سوئیت مانند بهشون بدن توش زندگی کنن حمام برن و غذا بخورن و کلا زندگیشون از افراد غیرمعتاد جدا باشه ، چقدر خوب میشه.

دوزهای کنترل شده با وسایل یکبارمصرف در اختیارشون بذارن که آلودگی هم ایجاد نکنن.

در عوض در دروس پایه ابتدایی تو کتابها درباره این موضوع نوشته بشه و به بچه ها فهمونده بشه که چی بد و مضره برای سلامتی و چی خوبه. یه جوری که باورش براشون سخت نباشه. بقولا ملموس باشه. اینجوری بچه ها از همون اول متوجه میشن راه درست چیه و راه غلط چیه و شاید تعداد خیلی کمتری از افراد دچار چنین مشکلی بشن.

کلا باید به افراد درباره مسائل آگاهی و هشدار داد و بعد هم اختیار!!!

باید آدمها برای سرنوشتشون خودشون تصمیم بگیرن. شاید کسی دلش بخواد اون مدلی باشه زندگیش. به کسی چه؟

یا مثلا از نظر من نجات دادن فردی که میخواد خودکشی کنه ، اشتباهه!!

فرد ساعتها و روزها به این قضیه فکر کرده. حتما تحمل خودکشی براش راحتتره تا زندگی. مسخره است که میرن نجاتشون میدن.

موقع نجات چه بسا بجای مردن آسیب های جسمی شدید ببینن دیگه اینش از اون یکی بدتره که!

چون یکی تو شهر ما خواست خودشو از چند طبقه پرت کنه ، نمیدونم چی شد ، خورد زمین ولی نمرد! قطع نخاع شد و کلی از اعضای بدنش شکستن و خونریزی و اینها. میمرد براش راحتتر بود!

یا مثلا دین اختیاری میبود خیلی بهتر بود. مثلا از بچگی بهشون میگفتن این دین اسمش اینه قوانینش اینه و .  و فلان دین هم اسمش اینه و قوانینش اینه و .

اونوقت دیگه اختیار دست فرد میبود که کدومو دوست داره بهش عمل کنه و خودشو از اون بدونه.

خدا به بنده اش اختیار میده ، اما بنده خدا بهش اختیار نمیده!


* * * سردردم. آه خدا. حالا که معده ام بهتر شده درد رو بردی بالاتر؟؟!! نمیدونم هدفت چیه؟ ولی تو رو جون خودت یکم امان بده نفس بکشم خب.

*  *  * رفتم بازار اقلامی نیاز داشتیم بخریم واسه همین سردرد شدم. کله ام سوت کشید از قیمتها.

وای فکر کن حتی لباس زیر هم خیلی گرون شدن. یه خانمی اومده بود سه تا ست خیلی خیلی معمولی برداشته بود شد 200 تومن!!

بهمین راحتی! موقع حساب کتاب اعصابم خراب شد.

اون موقع که 10 تومن و 15 تومن بودن یادم میاد و حالا که 40 - 50 تومن! همشم بفاصله یکی دو سال!!

حرف از تیشرت میزنی زیر 100 ندارن.

حرف از شلوار میزنی رنج 200 و اینهاست.

حرف از کفش میزنی خوبهاش 400 - 500 تومن و چرتهاش 150 اینها.

دخترعموم خواست چادر مشکی ساده ساده ساده بخره. پارچه اش حساب کرد شد حدود 320 تومن! حالا دوخت و اینهاش بماند.

میگم چرا اینقدر سرم درد میکنه!!

یه شلوار لی گرفتم یکم کمرش خفت بسته میشه. صاحب مغازه میگه اینا جا باز میکنن خودشون . چند بار بپوشی یه سایز گشاد میشه . بزرگترش زانو میندازه. منم طبق این حرف گرفتمش الآن دو دلم که اونیکه توش راحت بودم میگرفتم خوب بود یا اینی که کیپ و چسبونه؟

واسه مانتوی عیدم هم همین بساط رو داشتم. مصیبتی بود. بس که من مدام سایزم بالا و پایین میشه. دلو زدم به دریا مانتو فیت و اندازه رو برداشتم. سایز بزرگترش گرچه راحت بود ولی دیگه به تن شیک نبود. اینم که دکمه هاش پیش شکم مبارک کمی بد بسته میشد. دیگه با یه محاسبات از مانتوهام گرفتمش. الآن واسه لاغر شدنم مانتو دارم واسه چاق تر شدنمم دارم. واسه الآنم که عید نوروز خریدم. این لباس پوشیدن ما زنها هم دردسریه بخدا.

خوشبحال مردها همش یه شلواره و یه پیراهن!




مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

مسجد حضرت فاطمه الزهرا سلام الله علیها آپديت نود 32 - لايسنس فعال سازي ورژن 9 و 10 و 11 و 12 نود 32 John کانون هواداران سمپدوریا در ایران السلام علیک یا بقیة الله فی ارضه - اللهم عجل لولیک الفرج کنج ِ دنج هاشم عباسی نرم افزار pls cadd کشاورزی نوین