دیروز و دیشب خیلی سخت گذشت. درد و درد و درد .

تب و لرز هم داشتم.

از بس نالیدم گلوم خشک شد.

دیگه امروز صبح طاقتم طاق شد زنگ زدم همسری ببرم دکتر گفت جلسه ام صبر کن تا ۱۲ میام میبرمت. اما من طاقت نداشتم زنگ زدم به بابام و بابا اومد و منو برد درمانگاه.

دکتر شرح حالمو که گرفت ، گفت گاستریت معده یه نوع عفونت معده گرفتی. فشارم هم  ۹ بود و داروها رو تزریقی بهمراه سرم داد.

دوباره سفتریاکسون و هیوسین و رانیتیدین و .

و قرصهای آنتی بیوتیک.

بعد سرم کمی بهتر شدم ولی بدنم درد ناشی از تب و لرز و کوفتگی رو داره. معده ام موقتا آتش بس زده. ببینم داروها تا کی اثر دارن.


بابا میگفت نمیدونم افطار چی درست کنم؟ 

گفتم حالا حال ن رو درک میکنید که همیشه این معضل رو دارن که چی درست کنن؟! خندید و گفت من که برنامه دارم مثل شماها نیستم.

الآنم بهم زنگ زد و گفت آش ارتشی بار گذاشتم برات بگو دکتر بیاد ببره.

دستپخت بابام حرف نداره. مهربون من.

خدا حفظش کنه که پناه و مامن و باعث امنیت روح و جسم ماست.

بابای گلم قربونت برم عشقم. خدا یار و یاورت باشه.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

"سکوت من صدای تو" بی خوابی های یک ذهن سرگشته ساغر مي هارمونی فصل ها حاصل وبگردی های من وبلاگ کافه پازار آلفا 8 باربری تهران__«۲۲۷۳۶۱۰۷_۴۴۷۴۸۹۳۷»حمل بار از تهران به کلیه شهرستانها همه چی موجوده Katie